گلچین زیباترین شعر در مورد چای
شعر در مورد چای
شعر در مورد چای,شعر در مورد چای داغ,شعر در مورد چای نوشیدن,شعر در مورد چای و عشق,شعر در مورد چای سبز,شعر در مورد چایی روضه,شعر در مورد چای آتیشی,شعر در مورد چای قند پهلو,شعر در مورد چای امام حسین,شعر در مورد چای تلخ,شعر درباره چای نوشیدن,شعر در باره چای سبز,شعر درباره چایی روضه,شعر درباره چای روضه,شعر در مورد چای روضه,شعر درباره چای آتیشی,شعر درباره چای قند پهلو,شعر درباره چای امام حسین,شعر در وصف چای,شعر در وصف چایی,شعری در وصف چای,شعر در وصف چای,شعر چای با تو,شعر چای,شعر چای و عشق,شعر چای آتیشی,شعر چای داغ,شعر چای روضه,شعر چای با طعم خدا,شعر چای لطفا,شعر چای و قند,شعر چایت را بنوش,شعر چای عشق,شعر در مورد چای و عشق,شعر درباره چای آتیشی,شعر در مورد چای آتیشی,شعر چای داغی که دلم بود,شعر چای داغی که دلم بود بدستت دادم,شعر چای داغ,شعر در مورد چای داغ,شعر یک فنجان چای داغ,شعر یک استکان چای داغ,شعر چای روضه برقعی,شعر چای روضه ارباب,شعر چای روضه,شعر درباره چای روضه,شعر برای چای روضه,شعر در مورد چای روضه,شعر چای روضه امام حسین,اشعار کتاب چای با طعم خدا,شعر عرفان نظر آهاری چای با طعم خدا,شعر چای لطفا,متن شعر چای لطفا,شعر چای قند پهلو,شعر چای قند,شعر چایت را بنوش نیما یوشیج,شعر چایت را بنوش از نیما یوشیج,شعر چایت را بنوش از کیست,شعر چایت را بنوش نگران فردا نباش,شعر کامل چایت را بنوش,متن کامل شعر چایت را بنوش,متن کامل شعر چایت را بنوش
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد چای برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
چای من لبریز و لب دوز است و لب سوز است، آآآی!
می خوری با من تو چای؟
گرچه کامم تلخ و چایم تلخ و روزگارم نیز تلخ
شعر در مورد چای
روزنامهها هرگز نمیدانند
تمام اتفاقهای تلخ جهان
میتواند از فنجانی چای شروع شود
و گاهی دریا در سکوت رفتن کسی
غرق میشود
شعر در مورد چای داغ
دلم می گیرد
وقتی “تنهایی”، زودتر از من
رو به رویت نشسته
و با تو چای می نوشد
شعر در مورد چای نوشیدن
حالا من مانده ام
و پنجره ای خالی
و فنجان قهوه ای
که از حرف های نگفته
پشیمان است
شعر در مورد چای و عشق
به یاد چایی شیرین کربلایی ها
لبم حلاوت “احلی من العسل” دارد
شعر در مورد چای سبز
عصر زمستان
تو چای می نوشی و من..
قند در دلم
آب می شود
شعر در مورد چایی روضه
تو رفته ای
و بحران نوشیدن چای بی تو در این خانه
مهمترین بحران خاورمیانه است و
این احمق ها هنوز سر نفت میجنگند
شعر در مورد چای آتیشی
گو به مردِ من این شاهزاده شیرین نیست
زنی است تلخ تر از طعم ِقهوه قجری
شعر در مورد چای قند پهلو
بگذار برایت چای بیاورم، راستی گفتم که دوستت دارم؟
گفتم که از آمدنت چقدر خوشحالم؟
حضورت شادیبخش است مثل حضور شعر
شعر در مورد چای امام حسین
گاهی
تنها دو نفر میتوانند
تمام دنیا را پشت میز کافهای
مثل یک حبه قند در فنجانی چای
به هم بزنند…
شعر در مورد چای تلخ
دو استکان بنشین، رفعِ خستگی خوب است
دوبــاره در دلم انگار، چــای دم کردند
شعر درباره چای نوشیدن
تنهایی ام
استکانِ چایی به نیمه رسیده
نه میداند که تمام میشود
نه میداند که نیمه رها میشود
شعر در باره چای سبز
تو نیستی
اما من برایت چای میریزم
شعر درباره چایی روضه
پُری از حس آرامش، شبیه ِ چای ِ بابونه
با لبخندای شیرینت، تنفس میکنه خونه
شعر درباره چای روضه
تو رفتی
من هم نمردم،
قبول…
درست مثل همین چای، بی قند!
شعر در مورد چای روضه
دو هفته ای ست که ظرف نباتمان خالی ست
و چای میخورم و حسرت خراسان را
شعر درباره چای آتیشی
من با تو چقدر ساده رفتم بر باد
تو نامِ مرا چه زود بردی از یاد
من حبّهی قندِ کوچکی بودم که …
از دستِ تو در پیالهی چای افتاد
شعر درباره چای قند پهلو
و گاه
حبّه قندهای
رنگـارنـــگ
از جنسِ دلتنــگی
می افتند در فنجان دل م
و حل می شــوند؛ آرام آرام…
و روح مـن؛
سرمیکشد این نوشیدنی شیریــن را…
شعر درباره چای امام حسین
و چای، دغدغه ی عاشقانه ی خوبی ست
برای با تـو نشستن؛ بهانه ی خوبی ست
شعر در وصف چای
چای مینوشم که با غفلت فراموشت کنم
چای مینوشم ولی از اشک، فنجان پر شده است
شعر در وصف چایی
چای دم کن…
خسته ام از تلخی نسکافه ها
چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است
شعری در وصف چای
چای ریختن شبانه
وقتی تو نیستی
فرسایشیترین کار جهان است
شعر در وصف چای
دیگر نخواهم گشت عاقل، چای لطفا!
من ، یاد تو ، افکار باطل، چای لطفا!
شعر چای با تو
شیرین ِ قصه را به کلاغان نمی دهند
یک چای تلخ با تو عزیزم غنیمت است!
شعر چای
هر بار خواست چای بریزد نمانده ای
رفتی و باز هم به سکوتش نشانده ای
شعر چای و عشق
او استکان چایی خود را نخورد و رفت
بغض مرا به دست غزل ها سپرد و رفت
شعر چای آتیشی
مزین می کند وقتی که با قالیچه ایوان را
فراهم می کنم من هم بساط چای و قندان را
شعر چای داغ
برایم شعر می ریزد و بیتی چای می خواند
لب اش با قند می بخشد به من طعمی دو چندان را
شعر چای روضه
استکـان هــــای نگـاهـم خستگــی در مـی کنند
چای را وقتی که از چشـم خودت دم می کنـی
شعر چای با طعم خدا
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم… با دل های تنها بیشتر
شعر چای لطفا
خوش آمدی … بنشین … آفتاب دم کردم
که چای ، دغدغه ی عاشقانه ی من نیست
شعر چای و قند
به قدر خوردن یک چای تلخ با من باش
که تلخ با تو عزیزم هنوز شیرین است
شعر چایت را بنوش
کنار ِ صندلی ِ خالی و یک زیر سیگاری
دو فنجان چای ِ یخ کرده تماشا کرده ای هرگز؟
شعر چای عشق
نشستم چای خوردم شعر گفتم شاملو خواندم
اگر منظورت این ها بود … خوبم … بهترم یعنی !!…
شعر در مورد چای و عشق
دوباره دیر کردی…از دهان افتاد چایی ها
حسابم با کتابم جور شد با این جدایی ها
شعر درباره چای آتیشی
شب بی شعر، چای سرد، عید تلخ، راه دور
بد تقدیر دارد پشت هم می آورد ری را
شعر در مورد چای آتیشی
چای دم کن… خسته ام از تلخی نسکافه ها
چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است
شعر چای داغی که دلم بود
دختر ِ چادر سفید ِ سینی ِ چایی به دست !
ای که هرگز در خیالم هم نمی آیی به دست!
شعر چای داغی که دلم بود بدستت دادم
من چای می خوردم به نوبت شعر می خواندند
تا صبح، عکس سایه و سعدی به دیوارم
شعر چای داغ
کنارت چای می نوشم به قدر یک غزل خواندن
به قدری که نفس تازه کنم؛ خیلی نمی مانم
شعر در مورد چای داغ
هوای خانه ام را مه گرفته، قطره های اشک
شبیه آب دریا شور کرده چای فنجان را
شعر یک فنجان چای داغ
خودمان خواستگار خودمانیم چه خوب!
خودمان چای بریزیم برای خودمان
شعر یک استکان چای داغ
به اخمت خستگی در می رود ،لبخند لازم نیست
کنـــــار سینی چــــای تـــــو اصلا قند لازم نیست
شعر چای روضه برقعی
فال می گیرم و می خوانی و من می خندم
بنشین چای بخور خسته نباشی یارا!
شعر چای روضه ارباب
چای از دهان افتاد ول کن شاید آن فرصت
روزی برای کودکانت مغتنم باشد
شعر چای روضه
بنشین چای بریزم که کمی مست شویم
دلخوشم کرده همین پیش تو عیاشی ها
شعر درباره چای روضه
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
شعر برای چای روضه
دنبال کسی نگرد
که دارد غرق می شود
مرا
که اینقدر آرام روی صندلی نشسته ام و
دارم چای می نوشم
نجات بده.
شعر در مورد چای روضه
من با تو چای نوشیده ام،
سفرها کرده ام،
از جنگل، از دریا،
از آغوش تو شـــعرها نوشته ام
شعر چای روضه امام حسین
استکان شکسته
چای را
در خود نگه نمی دارد.
اشعار کتاب چای با طعم خدا
گاهى صبح
نبودنت، درد مى کند
و خورشید
آنقدر بى رحمانه در اتاق مى پاشد
که جاى خالى ات
برملا شود
روى تخت
من
موهاى آشفته ام را
از نوازش هاى دیشب
شانه مى کنم
و تو آنقدر عجولانه مى روى
که چایت
سرد مى شود.
شعر عرفان نظر آهاری چای با طعم خدا
با طلوع نام تو
روی حرفِ “سینِ” سر خوشانه اش
شاد مانه، یک ترانه، سبز می شود.
آن ترانه را جویبارِ روشنی، روانه می کند
-زیرِ پای بوته های چای
نام تو “شمال” را زنانه می کند.
شعر چای لطفا
تو مرا به عصر حجر برمی گردانی
زمانی که آدم
چای را
با خنده حوا شیرین می کرد.
متن شعر چای لطفا
سرد شده ای
درست مثل این چای
اما نمی دانم چرا
از دهان نمی افتی!…
شعر چای قند پهلو
دیگر پاک نمی شوند
نه لکه ی چای از روی رومیزی
و نه خاطره ی انگشت های تو از خاطرم
یک فنجان چای خورده ای
و دیگر هیچ چیز مثل گذشته نیست
شعر چای قند
بهترین آدمهای زندگی …
همان هایی هستند که وقتی کنارشان می نشینی
چایی ات سرد می شود و دلت گرم!
شعر چایت را بنوش نیما یوشیج
خستهتر از آنم
که لیوانی چای
آرامم کند
آغوش گرم ترا میخواهم
در جنگلی ناشناس
وقتی که آسمان
از لابهلای شاخهها
سرک میکشد
شعر چایت را بنوش از نیما یوشیج
مبلها را چیدم
پردهها را کنار پنجره
قابها را به دیوار آویختم
بعد
دو فنجان چای ریختم
و فکر کردم به 365 روزِ دیگر
که میتوانم با چیدمانی دیگر
دوستت بدارم…
شعر چایت را بنوش از کیست
دوستی با بعضی آدم ها مثل نوشیدن چای کیسه ایست
هول هولکی و دم دستی، برای رفع تکلیف
اما خستگیات را رفع نمیکنند
دل آدم را باز نمیکند. خاطره نمیشود!
شعر چایت را بنوش نگران فردا نباش
وقتی دلتنگ می شوی
نه چای دم کرده ی مادر
نه هوای گرم اتاق
نام ش را می پوشی
و تنت
جا می ماند
در لباسی که اندازه اش نیست
شعر کامل چایت را بنوش
آرامم!…
دارم برایِ تو چای میریزم
کم رنگ وُ
استکان باریک
پر رنگ وُ
شکسته قلم
آرامم!
دارم برایِ تو خواب میبینم
خوابی خوب
خوابی خوش
خوابی پر از چشمهایِ قشنگِ تو!
صدایِ جانَم گفتنِ تووُ
برایِ تو مُردنِ،
من!
متن کامل شعر چایت را بنوش
با فنجانی چای هم می توان مست شد!
اگر اویی که باید باشد، باشد
شعر در مورد چای
دلتنگ که شدی
برای دو نفر چای بریز
سهم خودت را بنوش
و بگذار سهم من
به عادت همیشگی اش
از دهن بیفتد!
شعر در مورد چای داغ
میان این همه تاریکی، پاییز، خاکستر و کلمات مهجور
شادی تا چای عصرانه ادامه پیدا نمی کند!
شعر در مورد چای نوشیدن
چه قدر چای که ننوشیدهام
در کافههایی که با تو نرفتم
و چه نیمکتها
که مرا کنارِ تو،
ندیده فراموش کردند!
شعر در مورد چای و عشق
بی تو هم می شود زندگی کرد
قدم زد،
چای خورد،
فیلم دید،
سفر رفت؛ …
فقط
بی تو
نمی شود به خواب رفت
شعر در مورد چای سبز
تو نیستی
اما من برایت چای می ریزم
دیروز هم
نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
دوست داری بخند
دوست داری گریه کن
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق می کند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی می کنم
شعر در مورد چایی روضه
بچسب به من!
مثل چای بعد از کار؛
مثل دیدار دانهی انگور با لب؛
شعر در مورد چای آتیشی
محبوبم!
درخشش دانه های شِکَر در نور آفتاب
و عطری که از دمنوش چای بهاره پابرجاست
چه ترکیب زیبایی خواهد شد
شعر در مورد چای قند پهلو
می خواهم تو را دوست داشته باشم
با یک فنجان چای
یک تکه نان
یک مداد سیاه
چند ورق کاغذ
می خواهم تو را دوست داشته باشم
شعر در مورد چای
- ۹۷/۰۷/۰۶